عصر روشنگری و پیدایش حقوق بشر
زهره محسنی پور
قرن هفده و هجدهم را در اروپا، عصر خردگرایی و روشنگری می نامند. کانت که از فلاسفه این دوران است می گوید: « دلیر باش در بکار گرفتن فهم خویش ! این است شعار روشن نگری.»
در قرون وسطی، اروپا تحت سیطره کلیسای کاتولیک بود و پاپ از رم تقریبا همه پادشاهان را به نوعی در اختیار داشت تا اینکه جنبش اومانیست (اصالت انسان یا انسان گرایی) آغاز شد که زمینه ساز تحولات بعدی مانند جنبش پروتستانتیسم و نهضت روشنگری گردید.
اومانیست ها با تاکید بر اولویت متن کتاب مقدس به زبانهای اصلی آن، آشکار ساختند که برخی از تعالیم کلیسای کاتولیک فاقد پشتوانه کتاب مقدس است. آنان مخالف طبقه ممتاز روحانیون (کشیشان) بودند. اومانیست ها، هرگونه واسطه میان مومن و کتاب مقدس را رد می کردند. هیچ مراسم، هیچ فرد یا هیچ نهادی نباید میان انسان و کتاب مقدس قرار بگیرد. آنان اخلاقیات را مهم تر از الهیات می دانستند و در بسیاری از مسائل دشوار، معتقد بودند که هرکس باید از قضاوت شخصی خود تبعیت کند.
اومانیست ها مخالف دخالت مذهب در حکومت بودند و معتقد بودند که مردم خودشان باید در خصوص مسائل مذهبی تصمیم بگیرند و حکومت نباید مردم را وادار به پذیرش دکترین خاصی بکند و بر این باور بودند که اگر حکومت درگیر مسائل عقیدتی گردد، «ویرانی و وحشت و فلاکت زیر لوای مذهب به سراغ مردم خواهد آمد».
در زمان حاکمیت تفکر مسیحی بر جوامع اروپایی، حقوق فطری انسان منشاء الهی داشت و این خداوند بود که با احاطه به فطرت و نیازهای فطری انسان، حقوق و تکالیفش را برای وی وضع می نمود. جنبش اومانیسم (اصالت انسان یا انسان گرایی) در قرن 15 میلادی، تاثیر شگرفی بر فلسفه و اندیشه های سیاسی متفکران زمان گذاشت. نوع نگرش به انسان دستخوش تحول گردید: انسان و توانایی های عقلی او نقش محوری در مباحث پیدا کردند. هر از چندی متفکران نظریاتی ارائه می دادند که زمینه را برای تحول و تکامل مفهوم حقوق بشر در معنای کنونی فراهم می ساخت.
تا دهه های نخستین قرن شانزدهم، در اروپای غربی فقط یک فرقه مسیحی وجود داشت که آن هم مذهب کاتولیک رم بود و در سایر نقاط دنیا هم چند فرقه کوچک وجود داشت که مهم ترین آنها مذهب ارتدوکس یونانی بود.
جریان اصلاحات در راستای اعتقاد به لزوم تغییرات بنیادین در کلیسا و در مقابله با جزم اندیشی مستبدانه کلیسای کاتولیک صورت گرفت. اصلاحات جریانی بود پیچیده با ابعاد گوناگون که به گونه ای بنیادین، شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی اروپا و آمریکا را دگرگون ساخت. برجسته ترین چهره این حرکت اصلاحات، مارتین لوتربود.
مارتین لوتر، که خود یک راهب کاتولیک بود، خیلی زود پی برد که پاپها حاضر به ایجاد تغییر در کلیسا نخواهند بود، چون این امر به منزله از دست دادن زر و زور بود. رویارویی او با کلیسای روم از سال 1517 آغاز شد. علت این رویارویی فروش مغفرت نامه در سراسر اروپا برای جمع آوری پول برای بنای عمارات در روم بود. مغفرت نامه اوراقی بود که کلیسا در مقابل بخشایش گناهان به مردم می فروخت. شخص می توانست برای کسب آمرزش گناهان خود و یا حتی بستگان فوت شده اش نیز مغفرت نامه بخرد.
مارتین لوتر که خود استاد دانشگاه نیز بود، و تنها راه آمرزش گناهان را ایمان به کفاره مسیح می دانست، به اعتراض با این عمل کلیسا (فروش مغفرت نامه) برخاست و بیانیه 95 ماده ای خود را به در کلیسای بزرگ ویتنبرگ کوبید. اعتراض عمده لوتر به این نکته بود که پاپ قدرتی بر روح انسانها ندارد و عهد جدید در زندان کلیسای تشکیلاتی محبوس شده است، کلیسایی که نظام خفقان آور کشیشان بر آن حاکم است.
نهضت پروتستان
اعتراضات و انتقادات لوتر طبعا با خشم کلیسای روم مواجه شد و حکم سوزاندن کتابهای او صادر گردید. اما لوتر با پشتگرمی حکمرانان آلمان، اقدامات اصلاح گرایانه خود را ادامه داد. از آنجا که او و کشیشانی که به او پیوسته بودند، در مقابل تصمیمات کلیسای کاتولیک به اعتراض برخاسته بودند، این جریان به نهضت پروتستان (اعتراض) معروف شد. نهضت پروتستان قدرت پاپ را نفی کرد و آزادی تفکر فردی و برقراری ارتباط شخصی و بی واسطه با خدا را برای هر فرد مسیحی به ارمغان آورد. اما همین مقوله آزادی اندیشه و تفکر فردی، سبب گردید که متفکرین مسیحی بتوانند اندیشه ها و استنباط های متفاوت خود را از مسائل دینی آزادانه مطرح کنند.
عصر خرد
نهضت اصلاحات به عنوان جنبشی که مدافع آزادیهای فردی در مقابل جزم اندیشی کلیسای خودکامه بود، تاثیری عمیق در عرصه های سیاست و اندیشه به جای گذاشت و زمینه ساز حرکت معروف به «عصر روشنگری» گردید؛ حرکتی که ساختار دنیای اندیشه را در غرب درقرن هجدهم به کلی دگرگون ساخت.
پروتستانتیسم و در پی آن حرکت «روشنگری» دو رویدادی بودند که تمامی باورها و اندیشه های انسان غربی و درمرحله بعد ، جوامع بشری دیگر را متحول ساخت. مهمترین دستاورد پروتستانتیسم که بعد توسط نهضت روشنگری دنبال گردید، پشت کردن به آخرت و رو کردن به دنیا بود. روندی که با پروتستانتیسم آغاز و با روشنگری ادامه یافت، نفوذ دین را از میان برداشت . این جریان به عنوان یکی از ریشه های بروز مدرنیته و آغاز تحولات اساسی معرفتی در سطح اروپا و سپس جهان گشت.
خصوصیت بارز «عصر روشنگری» اعتقاد به توانایی خرد بشری برای کشف اسرار عالم بود. اگر نهضت اصلاحات، مرجعیت مطلق کتاب مقدس را جایگزین مرجعیت و اقتدار کلیسا ساخت، نهضت روشنگری، خرد انسان را مافوق کتاب مقدس قرار داد تا انسان را از هرچه که غیرعقلایی است، آزاد و رها سازد.
منبع: سایت اینترنتی کلمه
قرن هفده و هجدهم را در اروپا، عصر خردگرایی و روشنگری می نامند. کانت که از فلاسفه این دوران است می گوید: « دلیر باش در بکار گرفتن فهم خویش ! این است شعار روشن نگری.»
در قرون وسطی، اروپا تحت سیطره کلیسای کاتولیک بود و پاپ از رم تقریبا همه پادشاهان را به نوعی در اختیار داشت تا اینکه جنبش اومانیست (اصالت انسان یا انسان گرایی) آغاز شد که زمینه ساز تحولات بعدی مانند جنبش پروتستانتیسم و نهضت روشنگری گردید.
اومانیست ها با تاکید بر اولویت متن کتاب مقدس به زبانهای اصلی آن، آشکار ساختند که برخی از تعالیم کلیسای کاتولیک فاقد پشتوانه کتاب مقدس است. آنان مخالف طبقه ممتاز روحانیون (کشیشان) بودند. اومانیست ها، هرگونه واسطه میان مومن و کتاب مقدس را رد می کردند. هیچ مراسم، هیچ فرد یا هیچ نهادی نباید میان انسان و کتاب مقدس قرار بگیرد. آنان اخلاقیات را مهم تر از الهیات می دانستند و در بسیاری از مسائل دشوار، معتقد بودند که هرکس باید از قضاوت شخصی خود تبعیت کند.
اومانیست ها مخالف دخالت مذهب در حکومت بودند و معتقد بودند که مردم خودشان باید در خصوص مسائل مذهبی تصمیم بگیرند و حکومت نباید مردم را وادار به پذیرش دکترین خاصی بکند و بر این باور بودند که اگر حکومت درگیر مسائل عقیدتی گردد، «ویرانی و وحشت و فلاکت زیر لوای مذهب به سراغ مردم خواهد آمد».
در زمان حاکمیت تفکر مسیحی بر جوامع اروپایی، حقوق فطری انسان منشاء الهی داشت و این خداوند بود که با احاطه به فطرت و نیازهای فطری انسان، حقوق و تکالیفش را برای وی وضع می نمود. جنبش اومانیسم (اصالت انسان یا انسان گرایی) در قرن 15 میلادی، تاثیر شگرفی بر فلسفه و اندیشه های سیاسی متفکران زمان گذاشت. نوع نگرش به انسان دستخوش تحول گردید: انسان و توانایی های عقلی او نقش محوری در مباحث پیدا کردند. هر از چندی متفکران نظریاتی ارائه می دادند که زمینه را برای تحول و تکامل مفهوم حقوق بشر در معنای کنونی فراهم می ساخت.
تا دهه های نخستین قرن شانزدهم، در اروپای غربی فقط یک فرقه مسیحی وجود داشت که آن هم مذهب کاتولیک رم بود و در سایر نقاط دنیا هم چند فرقه کوچک وجود داشت که مهم ترین آنها مذهب ارتدوکس یونانی بود.
جریان اصلاحات در راستای اعتقاد به لزوم تغییرات بنیادین در کلیسا و در مقابله با جزم اندیشی مستبدانه کلیسای کاتولیک صورت گرفت. اصلاحات جریانی بود پیچیده با ابعاد گوناگون که به گونه ای بنیادین، شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی اروپا و آمریکا را دگرگون ساخت. برجسته ترین چهره این حرکت اصلاحات، مارتین لوتربود.
مارتین لوتر، که خود یک راهب کاتولیک بود، خیلی زود پی برد که پاپها حاضر به ایجاد تغییر در کلیسا نخواهند بود، چون این امر به منزله از دست دادن زر و زور بود. رویارویی او با کلیسای روم از سال 1517 آغاز شد. علت این رویارویی فروش مغفرت نامه در سراسر اروپا برای جمع آوری پول برای بنای عمارات در روم بود. مغفرت نامه اوراقی بود که کلیسا در مقابل بخشایش گناهان به مردم می فروخت. شخص می توانست برای کسب آمرزش گناهان خود و یا حتی بستگان فوت شده اش نیز مغفرت نامه بخرد.
مارتین لوتر که خود استاد دانشگاه نیز بود، و تنها راه آمرزش گناهان را ایمان به کفاره مسیح می دانست، به اعتراض با این عمل کلیسا (فروش مغفرت نامه) برخاست و بیانیه 95 ماده ای خود را به در کلیسای بزرگ ویتنبرگ کوبید. اعتراض عمده لوتر به این نکته بود که پاپ قدرتی بر روح انسانها ندارد و عهد جدید در زندان کلیسای تشکیلاتی محبوس شده است، کلیسایی که نظام خفقان آور کشیشان بر آن حاکم است.
نهضت پروتستان
اعتراضات و انتقادات لوتر طبعا با خشم کلیسای روم مواجه شد و حکم سوزاندن کتابهای او صادر گردید. اما لوتر با پشتگرمی حکمرانان آلمان، اقدامات اصلاح گرایانه خود را ادامه داد. از آنجا که او و کشیشانی که به او پیوسته بودند، در مقابل تصمیمات کلیسای کاتولیک به اعتراض برخاسته بودند، این جریان به نهضت پروتستان (اعتراض) معروف شد. نهضت پروتستان قدرت پاپ را نفی کرد و آزادی تفکر فردی و برقراری ارتباط شخصی و بی واسطه با خدا را برای هر فرد مسیحی به ارمغان آورد. اما همین مقوله آزادی اندیشه و تفکر فردی، سبب گردید که متفکرین مسیحی بتوانند اندیشه ها و استنباط های متفاوت خود را از مسائل دینی آزادانه مطرح کنند.
عصر خرد
نهضت اصلاحات به عنوان جنبشی که مدافع آزادیهای فردی در مقابل جزم اندیشی کلیسای خودکامه بود، تاثیری عمیق در عرصه های سیاست و اندیشه به جای گذاشت و زمینه ساز حرکت معروف به «عصر روشنگری» گردید؛ حرکتی که ساختار دنیای اندیشه را در غرب درقرن هجدهم به کلی دگرگون ساخت.
پروتستانتیسم و در پی آن حرکت «روشنگری» دو رویدادی بودند که تمامی باورها و اندیشه های انسان غربی و درمرحله بعد ، جوامع بشری دیگر را متحول ساخت. مهمترین دستاورد پروتستانتیسم که بعد توسط نهضت روشنگری دنبال گردید، پشت کردن به آخرت و رو کردن به دنیا بود. روندی که با پروتستانتیسم آغاز و با روشنگری ادامه یافت، نفوذ دین را از میان برداشت . این جریان به عنوان یکی از ریشه های بروز مدرنیته و آغاز تحولات اساسی معرفتی در سطح اروپا و سپس جهان گشت.
خصوصیت بارز «عصر روشنگری» اعتقاد به توانایی خرد بشری برای کشف اسرار عالم بود. اگر نهضت اصلاحات، مرجعیت مطلق کتاب مقدس را جایگزین مرجعیت و اقتدار کلیسا ساخت، نهضت روشنگری، خرد انسان را مافوق کتاب مقدس قرار داد تا انسان را از هرچه که غیرعقلایی است، آزاد و رها سازد.
منبع: سایت اینترنتی کلمه
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen